به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جنبش انصار الله یمن نیرویی نیست که دیروز و امروز تشکیل شده باشد؛ آنها از بدو تشکیل هسته اولیه خود تاکنون نزدیک به چهار دهه را پشت سر گذاشتهاند. جنبش حوثی در سالهای دهه ۱۹۹۰ تشکیل شد و آنان تاکنون برای گرفتن حقوق شیعیان ۶ بار با حکومت یمن جنگیدهاند.
سازمان جوانان مؤمن (الشباب المؤمن) دو گام را پشت سر نهاد؛ گام تأسیس در ۱۹۸۶ و شکلگیری که از سال ۱۹۹۰ و کمی پس از اعلام وحدت دو یمن در برخی مناطق استان صعده در شمال صنعا، پایتخت این کشور آغاز شد. رفتهرفته دامنه فعالیت شبابالمؤمن از استان صعده به استانها و شهرستانهای دیگری کشیده شد که پیشینه زیدی بودنشان قوی بود.
شکست بزرگ آمریکا در باتلاق ویتنام چنان سنگین بود که راهبرد نظامی آمریکا را تا مدتها از رویایی مستقیم با قوای چریکی به نبرد نیابتی تغییر داد.
گذشته از این جنبش، نزدیک به 50 درصد (آمارهای متفاوتی از 42 تا 48 درصد گفته شده است) جمعیت 23 میلیونی یمن زیدیه هستند و تاریخ ظهور این فرقه شیعی به نیمه اول قرن دوم هجری برميگردد. بنابراین جنبش انصارالله یمن که در سالهای اخیر به طور فعال و شجاعانهای به محور مقاومت پیوسته است، خلاف ادعای آمریکا و رژیم صهیونیستی، نیرویی نیست که جمهوری اسلامی ایران آن را برای بسط نفوذ منطقهای خود به وجود آورده باشد.
ماهیت نیمه چریکی انصارالله از یک سو و موقعیت ژئو استراتژیک کشور یمن از سویی دیگر، موجب شده است که شکست دادن حوثیها بسیار مشکل باشد. یمن تنها مرز زمینی که دارد با عربستان سعودی بوده و این مسأله حمله زمینی به آن را بسیار سخت کرده است.
در نظر داشته باشیم که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم نتوانسته است بر هیچ ارتش غیر کلاسیکی فائق آید. شکست بزرگ آمریکا در باتلاق ویتنام چنان سنگین بود که راهبرد نظامی آمریکا را تا مدتها از رویایی مستقیم با قوای چریکی به نبرد نیابتی تغییر داد. پس از جنگ سرد، لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان، دوره جدیدی از ناکامی ارتش این کشور در مقابله با طالبان و نیروهای نامتقارن در عراق را رقم زد؛ به نحوی که با تلفات انسانی و هدر رفتن بودجه کلان نظامی، هیچ دستاوردی نداشت و در حال حاضر دوباره راهبرد نظامی آمریکا را دستخوش بازنگری کرده باشد.
بنابراین این روزها که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برای خوشایند و راضی نگه داشتن لابی صهیونیستی، آمریکا را با یمن درگیر کرده است، ظاهراً چشم خود را بر این سابقه سراسر شکست بسته است یا اساسا مشاورین پیرامون او، مشورتهای نادرستی به وی دادهاند.
بمباران یمن که در روزهای اخیر توسط نیروهای آمریکا در منطقه رخ داده است، راهبرد نظامی بسیار خطرناکی است که میتواند جان نظامیان آمریکایی در منطقه را به خطر بیندازد. تلفات انسانی همواره موجب شده است که دولتها در آمریکا تحت فشار شدید افکار عمومی و حزب مخالف قرار گیرند و این ریسک بزرگ برای ترامپ که با شعار پایان دادن به جنگها و تمرکز بر بازسازی اقتصاد آمریکا روی کار آمده است، یک تناقض آشکار به حساب میآید.
نیروهای نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا به دو صورت سازماندهی شدهاند؛ آنها یا در پایگاه های نظامی حاضر در کشورهای همپیمان با خود قرار دارند یا در خلیج فارس و در ناوگانهای دریایی متمرکز هستند. هر دوی اینها در تیررس موشک و پهپاد قرار دارند، به ویژه اینکه با تغییر الگوی جنگ، فناوریهای موشکی و پهپادی از انحصار قدرتهای بزرگ بیرون آمده و در اختیار نیروهای مقاومت قرار دارند.
پیشتر موشکهای انصارالله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی و کشتی های آمریکایی رسیدهاند و توان نظامی یمن در این گونه از جنگ به اثبات رسیده است. یمن همچنین با تحمل فشار و جنگ و فقر بیگانه نیست؛ آنها سالهاست با این شرایط تطابق یافتهاند و با حملات هوایی آمریکا به سادگی در هم نخواهند شکست.
بنابراین اولین اشتباه آمریکا در جنگ با انصارالله، این خطای محاسباتی است که با مرعوب کردن آنها، پرونده مقاومت یمن برای همیشه بسته شود و خیال رژیم صهیونیستی را از بابت تهدیدات آن راحت کند .
پیشتر موشکهای انصارالله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی و کشتی های آمریکایی رسیدهاند و توان نظامی یمن در این گونه از جنگ به اثبات رسیده است
اما اشتباه دوم ترامپ در این است که انصارالله یمن را کاملا تحت فرمان جمهوری اسلامی ایران میداند؛ ترامپ اعلام کرده است هر موشکی که از یمن شلیک شود، مسئولیت آن برعهده ایران است. این تعبیر، به همان میزان اشتباه است که عملیات «طوفان الاقصی» حماس، مقاومت حزب الله لبنان، ماهیت حشد الشعبی عراق و حتی گروههای مقاومت سوریه را وابسته به فرمان جمهوری اسلامی ایران دانست.
سالها اعمال تبعیض نژادی، نسل کشی و اشغالگری رژیم صهیونیستی، محور مقاومت را شکل داده و تا زمانی که رژیم صهیونیستی از این وحشیگری خود عقب ننشیند، این مقاومت ادامه خواهد داشت.
در حال حاضر، ترامپ بازی با آتش را شروع کرده است؛ جمهوری اسلامی ایران بارها ثابت کرده است که از بروز جنگ گسترده در منطقه اجتناب میکند و طرفدار حفظ صلح و ثبات در منطقه است. اما اگر جنگی صورت پذیرد، پایگاههای نظامی آمریکا و ناوگان دریایی این کشور در معرض انواع و اقسام تسلیحات ایرانی خواهند بود و پاسخ نیروهای نظامی ایران بسیار سخت خواهد بود.
تاکنون جمهوری اسلامی، هم پایگاه نظامی آمریکا در عین الاسد و هم خاک رژیم صهیونیستی را مورد حملات موفقیت آمیزی قرار داده است. این حملات تاکنون اثبات توان «لمس» آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است، بی شک اگر جنگی درگیرد، این لمس کردن به ضربهای سخت بدل خواهد شد.
آمریکا در این میان چه از دست خواهد داد؟
آمریکا به عکس مواضع بی پروایی که درباره جنگ علیه ایران نشان میدهد، بسیار راجع به آن محتاط است، چرا که چنین تحلیلهایی را آنها هم مد نظر دارند و از تبعات آن میهراسند.
در دور قبلی ریاست جمهوری ترامپ، ایران پهپاد گلوبال هاوک آمریکا را ساقط کرد و برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم، یک پایگاه نظامی آمریکا را مورد حمله قرار داد. در آن زمان هم ترامپ با لفاظیهای مخصوص به خودش تهدید کرد که به 52 نقطه از ایران حمله خواهد کرد که توخالی از آب در آمد.
در حال حاضر به نظر نمیرسد ترامپ واقعا به دنبال جنگ با ایران باشد؛ حمله آمریکا به یمن، دنباله همان تحلیل غلطی است که ذکر شد؛ به زعم آنها، یمن به عنوان آخرین حلقه از محور مقاومت که هنوز توان ضربه زدن به رژیم صهیونیستی و آمریکا را دارد باید تضعیف شود تا به تبع، ایران به طور کامل بازوهای منطقهای خود را از دست بدهد و در موضع ضعف، تن به مذاکره بدهد.
همانطور که گفته شد، این تقلیل دادن بحث مقاومت است و طبعا با وجود ریشه اشغالگری در منطقه، هستههای مقاومت هیچ گاه از بین نخواهند رفت.
در مورد ایران همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند، اگر جنگی رخ دهد، نیازی به نیروی نیابتی هم نخواهیم داشت؛ جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر از توان بازدارندگی بالایی برخوردار است و این مسأله را دشمنان ایران هم به خوبی میدانند. بنابراین بعید است که آمریکا و رژیم صهیونیستی، ورای لفاظیهای موجود، تن به رویارویی مستقیم نظامی با ایران و تبعات سخت بعد از آن بدهند.